.مرتب گوششون میکنم :جمعه، آینه، کودکانه، مردتنها و آوار، آوار، آوار! صدبار فکرکنم گوشش کردم.عجیبه شعرش! انگار شهیار قنبری شرایط منو داشته وقتی برای این کار شعرشو سروده! داره فرهاد از زبون من حرف میزنه: توهم با من نبودی!
حالم خوش نیست. به هر دری میزنم بیفایده ست. انگاری منو جادو کردند. بسراغ هرکسی که میروم مرا پس میزند .بلافاصله عین کسیکه اعصابش خرد بشه وبره سراغ سیگار،منهم سراغ موسیقی میرم.
پاورپوینت انواع ساختمان و مدلهای آوار
دانلود پاورپوینت با موضوع انواع ساختمان و مدلهای آوار، در قالب ppt و در 18 اسلاید، قابل ویرایش. بخشی از متن پاورپوینت: انواع ساختمان: ساختمان ها بر اساس جنس مصالحی که در آنها به کار رفته و نوع آنها به چند طبقه تقسیم میشوند. 1- ساختمان های بدون اسک
دانلود آهنگ بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم (کیفیت خوب mp3)
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام دلشوره
شاید برای تو کمی سخت است بفهمی حال من راباید شبیه من کمی دیوانه باشی بفهمی حال من رامن حاضرم از عشق تو چتر از سر بارون بگیرممن بیخیال زنده موندن حاضرم با تو بمیرممن بیخیال زنده موندن حاضرم با تو بمیرمدانلود آهنگ بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم (کیفیت خوب mp3)بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم نیستی و من خواب ندارمآخرش باخت دلم با همه چیت ساخت دلم نیس
چارته پیشوندی فعل که تقریبا گیلکی دل یته مفهوم دأرن:
✔️ دپارسن /də.pārəsən/(ف: آوار شدن)
✔️ فوسوسن /fu.susən/(ف: فروریختن)
✔️ دکلسن /də.kələsən/(ف: ریختن)
✔️ فگردسن /fə.gərdəsən/(ف: واژگون شدن)
چندته مثال: وی خؤنه «دپارسه بؤ».(=خونهاش آوار شده بود.)
کؤنه کندوج پرسال «فوسوس».(=کندوج قدیمی پارسال فروریخت.)
دیشؤو تورِ وا بگنسه دیوار «دکلسه».(=دیشب گردباد زده دیوار ریخته.)
دیس «فگردس» اسکانشان چئلچیله بؤبؤن.(=دیس افتاد استکانها چهل تیکه شدن.)
دانلود آهنگ جدید غمگین و احساسی به نام بی تو اوار شدم از همه بیزار شدم نیستی و من خواب ندارم از ارون افشار با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang bi to avar shodam az hame bizar shdam
دانلود آهنگ بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم آرون افشار (با کیفیت بسیار عالی)
شاید برای تو کمی سخت ♫ است بفهمی حال من را ...♫♫
باید شبیه من کمی دیوانه ♫ باشی بفهمی حال من را...♫♫
من حاضرم از عشق تو چتر ♫ از سر بارون بگیرم...♫♫
من بیخیال زنده موندن ♫ حاضرم با
خانوادهای را تصور کنید که زلزلهای بیهوا آمده باشد و خانه و زندگیشان را بر سرشان آوار کرده باشد و حالا سیل، همهی دار و ندارشان را که خلاصه شده در یک کانکس کوچک با خودش برده. تصور کنید خانواده، پناه گرفتهاند بر بلندیای جایی و بیتفاوت، بر آب رفتنِ باقیماندهی آنچه که داشتند را نگاه میکنند.
تصور کنید صدای سوزناک دودوک بپیچد توی هوا. یک کسی یک گوشهای نشسته باشد و تمام غمهای عالم را بریزد توی آن تکه چوب بیجان و صداش، صدای غم
دانلود آهنگ جدید احمدرضا آوار به نام هانا
Текст песни Hana Ahmad Reza Avar
یه دختر دارم گیسو کمنده تا میبینه منو یه ریز میخندهУ меня есть девушка, которая носит парик, пока она не увидит, что я немного смеюсь
من برات صخره میشم استاده و محکمЯ буду для тебя камнем, мастером и сильным человеком
شورو حال منی راحت و خاطر جمع باش که مثل کوهم
ادامه مطلب
پایبست دنیا متزلزل بود ، چراکه قلب انسان متزلزل بود : زیر آوار سنگهایی که انسانها اورشلیمش میخواندند ، زیر آوار پیشگوییها ، ظهور منجیها ، مراسم مذهبی ، زیر یوغ فریسیان و صدّوقیان ، اغنیایی که میخوردند ، فقرایی که گرسنه بودند ، و زیر سیطرهی خداوند یهوه ، که از محاسنِ او خون بشریت ، قرنها و قرنها ، بهدرون گرداب مرموز روان بود ، خُرد گشته بود . از هر دری که با این خدا وارد میشدی ، فریادش بلند میشد . اگر کلامی محبتآمیز بر ز
#ترانهدارم از دست تو میرم ، من به جایی نرسیدمچشماتو قبله ی من کنبه خدایی نرسیدم
چه گناهی کرده قلبم که دلم شبیه دریاستتو که میری از کنارم یه کویر سرد و تنهاست
دلم آشوبه عزیزم، روزگارم تیره و تاربیا دستامو بگیر و در بیار از زیر آوار
بغض چند سالمو بشکن روزگار من سیاههمن فقط نگاتو میخوامنکنه اینم گناهه
پا به پای من بمون و قصهمونو تازهتر کناین روزا کنار من باشیه جهان و دس به سر کن
این هوا هوای درده، زنده باشی یا بمیریبایدم وقتی که رفتیواسه
ما یادمون نمیره تصویر تلویزیون رو که نشون میداد گوساله هایی که داشتن با فیلم و عکس از پلاسکوی آتیش گرفته لایک و فالور جمع میکردن. ما یادمون نمیره که شما تمام لحظه هایی که اون گوساله ها با اشتیاق به صحنه روبروشون نگاه می کردن توی ساختمون قدیمی بودین و برای حفظ جون آدمایی که اصلا نمیدونستید تو ساختمون هستن یا نه داشتید وسط آتیش و دود دنبالشون می گشتید. ما یادمون نمیره که همه چی آوار شد و شما بودید زیر اون آوار تموم نشدنی... ما یادمون نمیره سکو
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام دلشوره آهنگساز: آرون افشار ، تنظیم کننده: معین راهبر ، ترانه سرا: علیرضا مرتضی قلی ، نوازنده گیتار: فرشید ادهمی Download New Music Aron Afshar Called DelShoore آهنگ جدید و شنیدنی آرون افشار به نام دلشوره را با بهترین کیفیت و لینک مستقیم از سایت یک موزیک دانلود کنید. متن آهنگ دلشوره آرون افشار »───♫♫●|●|●♫♫───« شاید برای تو کمی سخت است بفهمی حال من را … ! باید شبیه من کمی دیوانه باشی بفهمی ، حال من را … ! »──|♫●|──« من
رفتنت، بل فاجعه بوداتفاق که نه!مثل خشکسالیهای ممتدمثلِ،،، سوءتغذیه ی درخت!. وقتی که رفتی دنیای من چهار دیواری شد درانحصارِ تاریکی. تو که رفتی همه چیز دنیا عجیب شد مثل آوار زدهایی کهلاشهاش را از زیر خاک بیرون میکشد، برای : --خاک سپاری!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
رد خون را نگیر.
وقتی به خراش هایِ موربی که به موازات یکدیگر روحم را شکافته اند میرسی، رنگ نگاهت را دوست ندارم عزیز. از وهم رنج آلودی که در مردمک هایت دو دو میزند، دست هایم مشت میشوند. اما به خاطر دارم که تو را به جای چه شب ها و روزهایی دوست داشته ام، محبوب من. پس از آن لبخند کش آمده ام تعجب نکن.
تعجب نکن وقتی علیرغم گفته ام، رد خون را گرفتی، چیزی نگفتم.
وقتی دستت را روی شیارهای خون آلود روحم کشیدی، لب هایم را روی هم فشردم تا ناله ی دردناکم آسم
هر واژه در معنای خود گنگ است
مثل منی خسته که جا مانده است در ابهام
من خستگی هایم همه دیوار و زندان شدگویی که گم شد من میان خستگی هایم
حرفی ندارد این من جان داده بعد از این دیر است میدانم ولی باید بگویم زود
آوار این غم را خدا باید که بر دارد....مبهم نوشت
رفتن تو:
رفتن تو
اتفاق بزرگی است
فاجعه ای بی پایان
مثل خشکسالی های ایران
مثل سوء تغذیه کودکان آفریقا
وقتی تو رفتی خانه ی ما چهار دیواری ای شد
بی در و پنجره،
تو که رفتی
همه چیز دنیا عجیب شد
مثل آوار زده ایی
که جنازه اش را از زیر خاک بیرون میکشند
که به خاک بسپارند
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
همهش ۱۴ سالم بود.
آنهمه بلا از زمین و آسمان بر سرمان آوار شد.
کاش هرگز بی خوابی های شبانه دیگر سراغ من نیایند. چه لذت بخش بود اگر پاکنی وجود داشت که بخش هایی از زندگی را پاک و در نهایت نابود میکردیم و میتوانستیم به مغزمان دسترسی داشته باشیم و بخشی از خاطره هارا از فایل گذشته مغزمان پاک میکردیم.
آن حکایت که یکی بر سر شاخ بن میبرید را شنیدهای حتما؛
آنکس منم.انگار کن کسی را که به خیال خود، خشت روی خشت میگذارد به امید ساختن، اما خشت از ستون بر میدارد برای ساختن دیوار؛آن کس منم.انگار کن کسی که آتشی افروخته است برای گرم شدن، اما سرمایهاش را میسوزاند؛آن کس منم.گویند رو سیاهی به ذغال میماند،سیاهیِ آن ذغال منم.
دیگه خودمو نمیشناسم.نمیدونم چه کار خواهم کرد.
آخداکسی رو جز تو ندارم:)و فقط تو حالمو میدونی.اسماءواگذارت میکنم.نمیدونم چه تاوانی خواهی دادولییک سال و دو ماه و بیست و پنج روزی که به امیدت جون کندمو یه عمر زندگیمو با یادت ساختموهمش آوار شد رو سرمهر لحظه جلو چشممهو قلبمو شکسته. بدجورم شکسته.و این خیلی تاوان داره :)سَیَسالک الله عن کل قلب کسرته
من که از حسرت دیدار تو کورم سال ها در تن خود زنده به گورم در گلو قوت فریاد ندارم اشک دل می شکند سنگ صبورم خانه ام را سرم آوار نکن باز عشق زد تیشه بر آن کوه غرورم آسمان تا به زمین راه کمی نیست خاک چشمان تو شد راه عبورم یا مرا یا خبرم را برسانید آه می میرم از این غم ز تو دورم خط زدم فاصله ها را نرسیدی ماهی مرده ی این تنگ بلورم پس بده بال و پرم را قفسی نیست چشم را بسته و مشکوک به نورم #الهام_ملک_محمدی
در نظرم آمده ای لحظه ی باران شدنم حال که بر پای تو آماده ی ویران شدنم خویش در اندیشه ی من غیر تو تفسیر نداشت آن شب بی مهری ات آغاز زمستان شدنم در پس چشمان تو محکوم به دیوانگی ام باز به من خیره نگر محض پریشان شدنم فکر منی ذکر منی باز نگرد از دل من از تو غرض بر دل دیوانه نگهبان شدنم بر جگرم نیش غمت بود و زبان باز نشد خواندنی از چشم تو شد قصه ی گریان شدنم سوی فنا می بری ام رود به مرداب رسید رو به عقب داری و من روی به پایان شدنم
در نظرم آمده ای لحظه ی باران شدنم حال که بر پای تو آماده ی ویران شدنم خویش در اندیشه ی من غیر تو تفسیر نداشت آن شب بی مهری ات آغاز زمستان شدنم در پس چشمان تو محکوم به دیوانگی ام باز به من خیره نگر محض پریشان شدنم فکر منی ذکر منی باز نگرد از دل من از تو غرض بر دل دیوانه نگهبان شدنم بر جگرم نیش غمت بود و زبان باز نشد خواندنی از چشم تو شد قصه ی گریان شدنم سوی فنا می بری ام رود به مرداب رسید رو به عقب داری و من روی به پایان شدنم
سطح آب رودخونه یک وجب تا پر شدن و طغیان کردن فاصله داره، بله دیگه بستر رودخونه نصف شده و الان باید هم همه استرس سیل داشته باشن ، از طرفی هواشناسی ورود سامانه سرمایشی به همراه باران و برف رو اعلام کرده ، بارون بباره بدبخت میشیم...
ترس اصلی چیز دیگه ای هست که تقریبا غیر ممکنه،اما اگر بارش ها ادامه پیدا کنه و این ترس واقعی بشه ، نه تنها خونه هامون کلا زیر آب مدفون میشه که اول از پایه تخریب میشه....
الان من نمی دونم ما بمیریم کشته های سیل محسوب میشی
کجا برد چرخ فلک ناگهان گوهرت را که سوزاند یک عمر جان و دل و مادرت را
زمین نعره سر داد از فتنه چرخ گردون
در ان دم که بر هم زد آن مدرسه سنگرت را
ندیدم تو را روی آوار های کلاست
ولی دیدم آن صفحه ی پاره ی دفترت را
و من دستخط تو را روی ان صفحه دیدم
و من دیدم ا
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادمبیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادمز هر چاک گریبانم چراغی تازه می تابدکه در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادمچو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمدچه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادمتنم افتاده خونین زیر این آوار شب، امادری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادمالا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادیکزین شب های ناباور منت آواز می دادمدر آن دوری و بد حالی نبودم از رخت خالیبه دل می دیدمت وز جان سلامت می فرست
بین همهی دعاها و مناجاتها خوانده و نخوانده، همین دو تا کلمهی کوچک را جا گذاشته بین بقیه تا بعد از این همه سال سیاه بیاید و بیاید و بیاید و... برسد به دست من!
«و اعمُر قلبی» عمران یعنی آبادی، ساختن. «دلم را بساز»، «آباد کن دلم را». اگر خرابی نباشد، اگر ویرانی نباشد، کدام عمران؟!
خرابم... دلم ویرانه است... بسازش!
تو همان آشوب بزرگی که به دلم آمد و بر دلت نمیشیند مهار این آشوب ،چشمان تو فال است و به تماشایش نشسته ام و چشمان تو اما ما را نمیبیند/گفتند در شهر آشوب شده است و ندیده میدانم کار قدم هایت بوده وقت گذر از کوچه ی آدم ها/گاهی حکم گناه را میشود صادر کرد،وقتی میشود دنیا را به نفع خود امضا کرد /اجازه ی امضای چشمانت را به نفع دلم میدهی آیا ؟؟/زلزله گشت و این خانه به آوار نشست ،خانه ات آباد خاک این خانه پای قدم یار نشست .گاهی میشود حکم گناه را صادر کرد الها
وقتی دلشوره میگیرم معمولا چند تا دلیل با هم رو سر دلم آوار میشن
الان خیلییییییییییییی زیاد نگران بنیامین هستم تو این شرایط میاد ایران ، اعتراف می کنم من بهش جو دادم بیاد و گفتم دیگه بسه دوری
ولی وقتی اوضاع به این شدت داغون شد راضی به اومدنش نبودم هر چند بی نهایت خوشحالم ولی بی نهایت می ترسم
از جنگ می ترسم
از اینکه اتفاقی براش بیفته و تو فرودگاه بهش گیر بدن ...
کلا تا وقتی من بخوام کاری انجام بدم دنیا علیه من وای میسته متنفرم از این اوضاعی که پ
هر روز منتظرم که شاید در جایی ببینمت
هر زمان منتظرم که شاید تلفنم زنگ بزند و تو منتظر جواب من باشی
این ماجرا هر روز تکرار میشود
مانند تکرار تنهایی ام ، تکرار درد هایم ، تکرار هجوم افکار ناراحت کننده و...
اما آرامش من در همان افکاری است که تو در آن ها هستی
گاهی وقت ها فکر میکنم که در کنار تو هستم و آرامشی خاص تمام وجودم را میگیرد اما زمانی که به خودم میایم و میبینم که در کنارم نیستی انگار کوه درد بر سرم آوار میشود
به امید روزی که ببینمت و اطمی
احمد احمد یکی از مبارزین انقلابی است که در شهریور ۱۳۴۱ به بویین زهرا میرود. در آن سال زلزله شدیدی در بویین زهرا رخ میدهد و خرابی زیادی به بار میآورد.
روزی با یکی از دوستان طلبهام که قزوینی بود صحبت میکردم که فهمیدم پدربزرگش در همان سالها در بویین زهرا زندگی میکرده و برای تجارت به سفر میرود. وقتی بر میگردد کل خانوادهاش را در زیر آوار میبیند که جان دادهاند بعد هم زن دومی میگیرد و دوست ما هم حاصل این ازدواج بود.
احمد احمد شای
دانلود آهنگ جدید امیر فرکوش به نام منزوی
Текст песни Monzavi Amir Farkoush
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریمМы пропускаем шепот, мы ненавидим шум
نه طاقت خاموشی، نه تابِ سخن داریمМы не можем терпеть, мы не можем говорить
آوار پریشانیست ، رو سوی چه بگریزیم ؟
ادامه مطلب
عاقا امروز داشتم توی پست های پیش نویس شده سالها قبلم توی همین وبلاگ میگشتم اون روزا که هنوز اینستا نرفته بودم یه عالمه پست پیش نویس شده قدیمی دارم برای سالهای نود و چهار و پنج که بعد از ترک وبلاگ هیچ وقت ثبت نشد بین اون پستا این دست نوشتم رو پیدا کردم خیلی خوشم اومد نمیدونم کی این رو نوشتم ولی خب جالب بود برام تصمیم گرفتم امروز انتشارش بدم
من برایت یک غزل گفتم
یک غزل ساده
یک غزل بی ادعا
یک غزل از جنس شبهای بلند بی تو در آوار سرد آرزو هایم
لذت بخش تر از آن مکالمه در زندگی ام نداشته ام.
همه اش گلایه بودو بغض اما شیرین ترین بود...
میفهمی وقتی میگویم شیرین یعنی چه؟
یعنی همان جایی که گفتی "همرو چپکی فهمیدی!"
هیچ چیزی نمانده که بعد از گفتن این جمله ات خوشحال شوم که خب بالاخره همه چیز درست خواهد شد.
همه چیز آوار شده روی زندگیمان.
زندگی هایمان!
: )
اما راحت شدم...
بند غم را از دلم باز کردی...
می شود رفت؟.
نقطه ی بعد از علامت سوال را فقط تو میفهمی.
مثل این که فرزند کوچکت را از خودت دور کنی که بیمار
#هفته_دفاع_مقدس گرامی بادتیر و گلوله، خون و آوار و جراحت این واژه ها اصلا شبیه شعر هم نیستباید بپاشونم اصول شاعری روشعرم که پیش جون آدمها مهم نیستموشک میباره روی بیتم گاه و بی گاهموشک تموم بچگی هامو گرفتههی جای قایم موشکا و جای خندهجیغ از گلوی ترسمون تا کوچه رفتهجنگیدن اصلا چیز خوبی نیست. باشه!اما نه وقتی حقتو دارن میگیرناین حرفهای شیکو باید پرتشون کردوقتی که ایمان و غزل توشون اسیرنما هرکجا ظلمی بشه باهاش میجنگیماین نوع جنگیدن برامون افت
یک ماه پیش با مادرم کاموا خریدیم و یک جفت میل هم همراهش برداشتیم. مادرم می خواهد آنها را شال و کلاه کند. از همان روز مادرم شروع به بافتن کرد و الان تا حدودی شال را تمام کرده است.
برادر من دامپزشک است و برای خودش یک گربه ی ملوس دارد.اول از او خوشم می آمد٫ تا اینکه یک روز شال زیبایم را شکافته شده دیدم. حدس می زدم کار گربه باشد و حدسم هم درست بود.
آن روز آنقدر گریه کردم که خوابم برد و در خواب غرق شدم:
یک گربه ی بزرگتر از من جلوی رویم بود. داخل یک خان ک
احمد احمد یکی از مبارزین انقلابی است که در شهریور ۱۳۴۱ به بویین زهرا میرود. در آن سال زلزله شدیدی در بویین زهرا رخ میدهد و خرابی زیادی به بار میآورد.
روزی با یکی از دوستان طلبهام که قزوینی بود صحبت میکردم که فهمیدم پدربزرگش در همان سالها در بویین زهرا زندگی میکرده و برای تجارت به سفر میرود. وقتی بر میگردد کل خانوادهاش را در زیر آوار میبیند که جان دادهاند بعد هم زن دومی میگیرد و دوست ما هم حاصل این ازدواج بود.
احمد احمد شای
...و آن روزی که دستان محبت آسمان را شاد می بیند!
وقلب تو دگر غمگین ماندن نیست.
نه پیکاری ز زشتی ها در این دنیا.
نه زجر کودکی گریان!
و نه سقفی به روی خانه ی امید ، آوار می گردد.
همان روزی که دست مهربانی ها شود پیدا.....
تولد می شود آغاز....!
-
دلم سرگرم ماندن نیست.
و خوبی ها چه ناپیداست.
اگرچه آرزوی آن تولد بر دلم مانده!
و اینک آرزومندم
روز تولد انسانیت وجوانمردی در سراسر دنیا
بیست و نهم مرداد سال یک هزار و سیصد ونود و هشت
تولدم مبارک....
.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
تماس گرفت و گفت برای مشاوره زنگ نزدم فقط میخواهم درد دل کنم
گفتم تمام حواسم جمع شماست
گلایه ها داشت،که چرا با این همه شهادت و ایثار و جنگ و...باز هم این همه مشکلات اقتصادی و اخلاقی و...
نمونه ها گفت و مثالها زد و در نهایت گفت
((ما که از آوار و ترکش همه را به جون خریدیم ،تو بگو همسنگرمن ما تقاص چی رو میدیم...)))
تعجب تمام وجودم را گرفت با این سابقه در دیانت چگونه آهنگ داریوش را زمزمه میکرد؟
معرفی کتاب هشت کتاب
این کتاب مجموعه اشعار سهراب سپهری است که شامل هشت دفتر به نامهای مرگ رنگ.، زندگی خوابها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه می باشد.
در ابتدای این کتاب شعرها همه رنگ سیاه دارند و بوی ناامیدی میدهند. اما همینطور که پیش می رویم به اشعار زیباتر و خوشبینانه تر برمی خوریم. آنچه در این مجموعه خودنمایی میکند توجه شاعر به مفاهیم آسمانی ست که در پس زمینه شعر و فرهنگ سهراب جاریست.
البته واژه های ادیا
روایت ِ اول:با هرکی حرف زدم با اینکه شنوا بود با اینکه محرم بود و مرهم ...اما همیشه چیزی کم بود. چیزی گم بود. رشتههای دلم مستاصلانه وصل نمیشدند ... دلم امروز هیچ نمیخواهد از تو. نه وصلی میجوید نه گله از گسستی دارد ... فقط دلجویی میخواهد ...فقط شنیدن میخواهد ...فقط گریستن میخواهد ... فقط خودت را میخواهد ... آغوشانه ..دلبرانه ...بگذار تپشهای دلم میاندار بزم عزایت شوند ...به هر بهانه فابکی للحسین دانی چیست؟ یعنی غمت را گره بزنی به بلندای غم حسین ... وگرنه
من حقیقتا خیلی خسته م. ده روزه رابطه م با علی تموم شده. بعد از سه جلسه مشاوره ازدواجِ طاقت فرسا، بعد از یک عالمه صحبت و بحث فرسایشی. بعد از یک دنیا تلاش و صبر و حوصله خرج کردن. خسته م چون امتحان زنان دارم پس فردا و هیچوقت اینقدر غیر آماده و درس نخونده نبودم برای امتحان. امشب دو تا نمونه سوال زدم دیدم در حد پاسی هم نیستم حتی. روان پزشکم دوز داروی ضد افسردگی و اضطراب و وسواسم (!) رو پنجاه تا برد بالا. حالا شده صد و پنجاه. شبها با کلونازپام میخوابم و قب
تازگی شدیدا احساس بیچارگی و درماندگی دارم. دوست دارم از رختخوابم جدا نشوم و تا شب و شب تا صبح زار بزنم. اصلا انگار تمام وجودم گریه میکند و زار میزند. نه اینکه فکر کنید هی بشینم گریه کنم نه اصلا از همه حرکاتم و رفتار و اعمال و گفتارم گریه سرشار است. با کوچک ترین چیزی احساساتی یا عصبی میشوم. بعد تا سر حد دیوانگی غمگین و ناراحت.
بهش میگویم فکر کنم پی ام اس گرفته ام بعد فکر میکنم پی ام اس که گرفتنی نیست. ثمین میگوید این جیزهای عجیب و غریب را از کجا
هو سمیع
.
#قسمت_دوم
.
رسیدم تهران
از اتوبوس پیاده شدم و کش و قوسی به بدن خسته از راهم دادم
دلم من رو می کشید سمت پاتوق های همیشگی خودم
وقتایی که تنهایی بهم چیره می شد و دنیا رو سرم آوار
بهشت زهرا
سوار مترو شدم و خودم رو اونجا دیدم
به تک تک اون هایی که هم دم همیشگی ام بودند سر زدم
ادامه مطلب
قوی تر آمدم اما خداقوت به بازویت
که بردی لشکر قلب مرا با تار گیسویت
نمی دانم میان برق چشمانت چه وردی بود
که هم جادوگران ماندند در تفسیر جادویت
تو آن سیلی و من آوار گیلانم تو میدانی
که هر دم غرق می گردم میان این هیاهویت
نمی دانم کجا آموختی علم قضاوت را
که هر جا بوده حق با من تو گفتی از ترازویت
شبیه تنگ بی ماهی بدون تو چه آرامم
دچارت بودم و در انتظار نوش دارویت
کتابی یافتم در “عمق تنهایی” خود از خود
از امشب می شوم با شعرهایم من غزل گویت
محمد امین
ذهن من دیگه گنجایششو نداره . واقعا دیگه دارم همه چیز رو پس میزنم . کاش همهمون با هم بمیریم. کاش یچی بشه و کل این کشور متعفن حال بهم زن با هم نابود شه. ما بمیریم. همه با هم بمیریم تا دیگه شاید این غم ، شاید این بغض کوفتی تموم شه.شاید نحسی تموم شه . بعدتر تو تاریخ مینویسن که صبح یه روز، یه کشور با تمام مردمش ، از فرط غم نابود شد. اون مردمو یادتون نیاد شاید . اونا آدمهایی بودن که جونشون، آرزوهاشون، امید هاشون برای هیچکس تو دنیا اهمیت نداشت. اونا ی
دانلود آهنگ جدید یاشار مینایی به نام حواست کجاس
Текст песни Havaset Kojas Yashar Minaei
داری میری و حال من بدتره یکی دیگه نازتو میخرهТы уезжаешь, и теперь мне хуже покупать другую
بگو عطری که داده بودن بهت داره از تن عاشقت میپرهСкажите, что аромат, который вам дан, заставляет вас влюбиться
داری میری آوار میشه تنم به هرکی واسه موندنت رو زدم
ادامه مطلب
داشتن بچه مدرسهای وقتی که شاغل باشیم، اضطراب زیادی را به ما وارد میکند. ما سعی می کنیم برنامه کاری خودمان را حفظ کنیم و در عین حال مسئولیتهای جدیدی علیرغم داشتن سرویس مدرسه بر سرمان آوار شده است. ما از یک سو نمیخواهیم بچه آسیب ببیند و از سوی دیگر نمیخواهیم کارمان را هم از دست بدهیم.
ادامه مطلب
احساس وابستگی پیدا کردم... شاید برای یه مرد این چیزا خوب نیست... برام سخت میشه که یه روز صدات رو نشنوم یا نبینمت یا بغلت نکنم ... برای من که فکر میکردم کانال ارتباطی ام گوش باشه الان در مورد شما همه وجودم میخواد که در ارتباط با شما باشه... از چشم و گوش و لامسه و حتی حس ششم ...شاید خوب نیست این حرفا رو زدن ... عاشقت شدم ... یه خروار عشق پشت سد قلبم جمع شده ... قبلا با ساختن جریان هایی این جریان عشق رو به سمت و سوی مختلف توی خانواده و دوست و آشنا میفرستادم تا
حجم آب لحظه به لحظه بیشتر میشد و مردم سراسیمه از
خانههایشان بیرون میآمدند. بعضی از خانهها ویران شده بود و تیرکهایشان
بیرون زده بود.
آقا مهدی متوجه
خانهای شد که آب آن را فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد میکشید و
کمک میخواست. مهدی در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده
بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه؟
پیرزن
بر سر و صورتزنان گفت که وسایل خانه و کل زندگیاش زیر آوار مانده و آب
به زیرزمین رفته
حالم خوب نیست. حالم اصلا خوب نیست. فکر میکنم دوباره داره اتفاق میفته. این طوفانهای وحشتناک همه چیو با خودشون میبرن و چیزی جز آوار نمیمونه. انگار دوباره باید از صفر شروع کنمو بسازم چون هیچ چیز نیست هیچ چیز. همه چی خرابه است. همه ی اون شورو اشتیاق نابود شده. همه ی من. همه ی اون انگیزه ها ، تلاشها ، هدفها ... میخوام کار کنم اما نمیتونم هیچ کاری از دستم بر نمیاد حتی ساده ترینشون. چشمم لیز میخوره بین خطوط سرم درد میکنه و یهو تیر میکشه. از صبح بیدارمو هی
دعای روز نهم ماه رمضان و شرح آن
هر ظالمی که به جزای خودش میرسد، عبرتی است برای آدم که با دیدن آن میتواند خداشناس شود.
«اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ
وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ
وَخُذْ بِناصِیتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ
بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ»
«خدایا قرار ده برایم در این روز بهرهای از رحمت وسیعت و راهنماییام کن در این ماه به سوی دلیلهای درخشانت و مرا
عصر جمعه کدام است؟! آنکه تقویم میگوید؟ یا غروبِ کمنوری که دل آدم را میفشارد و میچلاند؟
اصلن گور پدر تقویم که این روزها و خیلی روزهای پیش از این -از وقتی زخم روی زخم، آوار شد سرِ روح و جانم- برایم غروب جمعه است. به قاعدهای که هر لحظه هوای دعای سمات میوزد.
«اللهم انی اسئلک...» یا این که دستم را بگیرید و بکشد تا انتقام. «وانتقم لی...» و بعد هم بلغزد نام «فلان بن فلان»!
اسم هم گیرم نبود، رسم که هست. «وانتقم لی ممن یکیدنی و ممن یبغی علیّ و من ی
در کلبه ته جنگل روی صندلی اش پیچ و تاب می خورد
و هیزم های خشک را دراتش می انداخت
سکوت در سکوت
غوغا در غوغا
تمام وجودش بردوشش سنگینی می کرد
همه دنیایش بر سرش آوار شده بود
جستجو می کرد
جستجو می کرد
درلابه لای روزنامه های مچاله شده،
در وجود
کتابخانه غبار گرفته خالی ازکتاب،
در کنار گلدان ها و درخت هایی که همیشه می خواست پیش انها
و خودش باشد
و آن موزاییک های حوض همسایه که عصرها
انها را میشست چون گمان می کرد
با آب پر رنگ تر و خوشرنگ
دعای روز نهم ماه رمضان و شرح آن
هر ظالمی که به جزای خودش میرسد، عبرتی است برای آدم که با دیدن آن میتواند خداشناس شود.
«اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ
وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ
وَخُذْ بِناصِیتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ
بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ»
«خدایا قرار ده برایم در این روز بهرهای از رحمت وسیعت و راهنماییام
کن در این ماه به سوی دلیلهای درخشانت
لابلای مجسمه هایم منم
خیره به پیکره هایی با چشمان از حدقه درآمده
به دهان های کج و چهره های جذامی شان
خیره به دستانی به حجم انسان بزرگ،بی مخاطب
که بی شباهت به من نیست
جز درد چه دیده ام من
جز پریشانی و آوار
جز بند و افسار
جز ایام کسالت بار
پیرزنی خمیده رو به آسمان
مردی خسته با چشمانی کور
و ازدحام پیکره های کوچک و بزرگ در سکوت
جز شب چه دیده ام من
جز فاصله چه بوسیده ام من
چون آینه در برابر هم خیره به همیم در کوچه ی مرده گان
بی انتظار رهگذری
بی انتظار
نام : بی وفا آهنگساز : پویا آوار سبک : بیت لاو و دیس لاو ساز زنده : ندارد تعداد ورس : 2 تعداد کروس : 2 تمپو : 192 کیفیت : 320 تایم : 03:05
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
....
زیادی خوب بودن خوب نیست. چون خودت را یک آدم کامل می خواهی که این شاید غیرممکن باشد. به قول معروف بی نقص و عیب خداست و انسان عاجز است این چنین بودن. چرایش را نمی دانم لابد فقط به دلیل انسان بودنش.
دلم نمی خواهد کس را آزار بدهم. اگر با کلمه ای، نگاهی، بی توجهی کسی را آزار بدهم انگار زندگی روی سرم آوار شده است. لابد یک جور اختلال روانی است و اسمش را نمی دانم. مثلا امروز عمدا تلفن کسی را جواب ندادم چون از او بدم می آید و شنیدن صدایش هر چند کوتاه آزار
ساعت از دو و نیم هم گذشته. فردا ساعت نه قرار دارم اما قرار ندارم. پلکم سنگین نمیشود. خوابم را فروختهام به یک کوه فکر و خیال. مخاطبین گوشیم را زیر و رو میکنم بلکم یکی از این شمارهها پر رنگتر از بقیه شود که یعنی بیا به من پیام بده اما نمیشود. میروم سراغ آدمهای مجازی. تمام پیامرسانها را بالا و پایین میکنم، چند تا پیام هم مینویسم و ارسال نمیکنم و سر آخر ناامید میشوم از آدمها. حجم اتاق را انبوه تاریکی گرفته. سیاهی مثل خاک، مثل
واژگانی از جنسِ شور و مهر و شیدایی
از اونجا که ظاهراً عاقِّ خواهر شدم
و دیگه توفیقِ ارتباط و پیوند و تماس با او رو ندارم
همینجا باهاش می حرفم؛
خواهرِ نازدانه ام
خیلی اندیشناکِتَم
(یعنی تو فکر تو ام)
الهی داداشت برات بمیره که توی خونه اسیر شدی
برای تو که عادت نداری، خیلی سخته می دونم
اونم توی غربت و تنهایی
خیلی دوست داشتم الان که شرایط سخت شده نزدیکت بودم و برات باعث خیر و برکت و شادی می شدم
یه روز آرزوم با حقیقت پیوند می خوره، مطمئنم
خواه
خیلی اتفاقی صفحه جدیدشو پیدا کردم و از اذان صبح تا حالا چشمم به اشک نشسته. قلبم ورم کرده. کل قفسه سینهام تپش داره. امروز یا قلبم میترکه یا غرق گریه از بیآبی تلف میشم. خدای من این چه نفرینی بود که گرییانگیرم شد...؟ من طاقت ندارم بشینم و تماشا کنم که منو از دلش بیرون میکنه. و طاقت هم ندارم ببینم آزردهخاطر و غمگینه. نمیتونم فکر کنم. کاش نبودم...
+ آهای غمی که مثل یه بختک رو سینهی من شدهای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار از گلوی
قربانی بر ایوان می خواند : روزگار غریبی ست نازنین
از زبان شاملو می گفت..
" دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم ... "
هق هق گریه سر دادم در کنار پدرم.نگاه عجیبش قابل لمس بود.
خواند: دار و ندار من و دل سوخته در آتش درد
من حس آوار را بار ها لمس کرده ام. نمی دانم آن هایی که در پلاسکو سوختند و به لقای عاشق حقیقی رسیدند، چه حسی داشتند، اما در سوختن من همیشه سکونی مثل شمع بوده، همچو شمع سوخته ام و شاید فقط سوختنم جایی را روشن کرده باشد، همچو شمع!!!
ن
سلام
شما دوست داشتی که برای مطلب قبل یه داستان بنویسم من هم تصمیم گرفتم که استان واقعی اون مطلب رو بنویسم،
چند روز پیش ،من همراه یه گروه که تعدادشون خیلی خیلی زیاد بود آوار شدیم سر یه گروه که خیلی خیلی زیاد نبودن،خلاصه یه بلایی سرشون آوردیم که تا چهل سال بعد داشته باشن که یادشون بیاد،کار ما به هیچ عنوان دعوای خیابونی نبود .چیزی که اتفاق افتاد رو من به وجود آوردم اما اونقدر دلیل داشتم و دارم که احساس گناه نکنم،این درگیری فقط برای خدا بود ...
سلام
شما دوست داشتی که برای مطلب قبل یه داستان بنویسم من هم تصمیم گرفتم که استان واقعی اون مطلب رو بنویسم،
چند روز پیش ،من همراه یه گروه که تعدادشون خیلی خیلی زیاد بود آوار شدیم سر یه گروه که خیلی خیلی زیاد نبودن،خلاصه یه بلایی سرشون آوردیم که تا چهل سال بعد داشته باشن که یادشون بیاد،کار ما به هیچ عنوان دعوای خیابونی نبود .چیزی که اتفاق افتاد رو من به وجود آوردم اما اونقدر دلیل داشتم و دارم که احساس گناه نکنم،این درگیری فقط برای خدا بود ...
همزمان با سفر وزیر خارجه آلمان و زمزمه های سفر نخست وزیر ژاپن(بعنوان پادو برای اهداف ترامپ) و فشار به ایران برای باج دهی بیشتر(به اسم مذاکرات)، بازم همچین یهویی قیمت دلار کاهش پیدا کرد!قشنگ آدم یاد چه وقتی میفته؟همون روزهایی کهقرارشد برجام بر ایران تحمیل بشهمسئولانی که تحمیل کردنجریانی که قیمت ارز و دلار رو برده بود بالا و زمان باج دهی قیمت ها رو کشید پایین!رسانه هایی که برای فریب مردم شبانه روز کارکردن،واون وقتی که کاملا برگ برنده هسته ای
همزمان با سفر وزیر خارجه آلمان و زمزمه های سفر نخست وزیر ژاپن(بعنوان پادو برای اهداف ترامپ) و فشار به ایران برای باج دهی بیشتر(به اسم مذاکرات)، بازم همچین یهویی قیمت دلار کاهش پیدا کرد!قشنگ آدم یاد چه وقتی میفته؟همون روزهایی کهقرارشد برجام بر ایران تحمیل بشهمسئولانی که تحمیل کردنجریانی که قیمت ارز و دلار رو برده بود بالا و زمان باج دهی قیمت ها رو کشید پایین!رسانه هایی که برای فریب مردم شبانه روز کارکردن،واون وقتی که کاملا برگ برنده هسته ای
نقد فیلم خون شد به کارگردانی مسعود کیمیایی؛
از همان روزهایی که خبر بازی سعید آقاخانی به عنوان بازیگر نقش اول در فیلم جدید مسعود کیمیایی اعلام شد، کاملا قابل انتظار بود که با اثر بیکیفتی مواجه شویم که مطابق معمول سالهای اخیر، کارکردی جز به حراج گذاشتن اعتبار و حیثیت هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر ندارد. فیلمسازی که طی سالهای اخیر با محمدرضا فروتن در «متروپل» و پرویز پرستویی در «قاتل اهلی» راه به جایی نبرده بود، بالطبع با چسباندن شمایل
سالهاست که زندگی توی این آب و خاک را به نگرانی گذراندیم، انگار که از خودمان اراده ای نداشته و منتظریم تا دیگران برایمان تصمیم بگیرند! مثل گله گوسفندی که نمیداند فردا قرار است گرگ به گله بزند یا شیر! قرار است سیل گوسفندان را ببرد یا زیر آوار آغل بمانند... شاید سرنوشت گله گوسفند همین است، همیشه قربانی بودن! کاش گوسفند نباشیم!
____________________________________
از بچگی اسممان دنبال هم می آمد و اسم جدایمان برای کسی مفهومی نداشت با اینکه یکسال کوچکتر بودم اما
دانلود اهنگ اخرش باخت دلم با همه چیت ساخت دلم (کیفیت 320) (ارون افشار) : دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام دلشوره Download New Music Aron Afshar - Delshoore. ... آخرش باخت دلم با همه چیت ساخت دلم نیستی و من تاب ندارم بی تو آوار شدم از ...
در ادامه ی این مطلب متن کامل بهمراه لینک دانلود آهنگ دلشوره از آرون افشار را مشاهده می فرمایید ... آخرش باخت دلم با همه چیت ساخت دلم نیستی و من تاب ندارم
دانلود آهنگ ایرانی دلنشین آرون افشار به نام آخرش باخت دلم با همه چیت ساخت دلم با ک
حد تعادل را پیدا نمیکنم. انگار که جهانم صفحهای باشد بر شاخهای گاوی و گاو ایستاده بر لاکِ لاکپشتی و لاکپشت آرام آرام بخزد بر پشت خمیدهی نهنگی. من ایستادهام روی آوارهای این صحنه، در انتظار فروریختن. پیشتر دویدهام، دستم را به دستی -بلکه دستهایی- رساندهام، ولی هیچ چیز نپاییده، چون جهان من صفحهای است بر شاخهای گاوی ایستاده بر لاکِ لاکپشتی که آهسته آهسته راه میرود بر پشت خمیدهی نهنگی. حالا ایستادهام در میانه، وحشتزده
میدونی، ما جوون و پرانرژی هستیم. پر از انگیزههایی که مثل شمعی در برابر همهی طوفان هایی که وزیده روشن نگهش داشتیم. مثل همهی وقتهایی که حقیقت تلخ و ناگوار رو سرمون آوار شده، درآغوش گرفتیمش، پذیرفتیمش و دوباره تصمیم گرفتیم همگام با جسم جوونمون ذهن ۹۱ سالهمون رو همراه کنیم. و پیش بریم. و رویاپردازی کنیم. اشکالی نداره اگه فکر کنیم میتونیم دنیارو فتح کنیم. دستمون رو مشت کنیم، چونهمون رو بالا بگیریم و بند کفشهامون رو سفتتر از پیش ب
سر درد امانم را بریده بود .. حوصله دکتر رفتن رو هم نداشتم .. با خودم و درد جوری کنار اومده بودم .. گذاشته بودم به پای فشارهایی که تو این مدت رو سرم آوار شده .. شب اما دردها بیشتر می شدن .. با خودم داشتم فکر می کردم اگر امشب آخر خط باشه چطور می شه .. که پیام یکی از دوستان رو نوتیفیکیشن گوشی ظاهر شد .. مشورت می خواست اون موقع شب .. مجبور شدم سوالشو با دقت جواب بدم .. گوشی که دستم بود پول برق و گاز و تلفن ثابت و تلفن همراه و جریمه آزادراهی خودرو و وام مسکن رو ه
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ ...
77 فرقان
ـبگو: «پروردگار من براى شما ارجى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد....
راستی شما چقدر به دعا از ته دل و حرف زدن با خدا اعتقاد دارید
چفدر قشنگ خدا در آیه آخر سوره فرقان اهمیت دعا رو تو زندگی بیان کرده , من همیشه سر کلاس میگم شماره 77 این آیه هم شبیه دست هایی هست که دارن دعا میکنن
اون روز قراربود خانواده ی حسن برای عید دیدنی بیان خونه ما
وقتی ما ایرانی ها دور هم جمع میشیم همیشه یه
سلام
با روزهای کرونایی چه میکنید؟
نزدیک عید که میشه همه به فکر و برنامه و این که قرار سال جدید و چیکار کنیم و به اینترنت و سایتای برنامه ریزی متوسل میشیم.
بعد سیزده به در که سبزه هامونو گره زدیم انگار یادمون میره چی میخواستیم و چی شد و دوباره میفتیم تو دور باطل روزمرگی.
منم از همون آدم هایی هستم که این روزای قرنطینگی مدام نشستم فکر میکنم که چیکار کنم 99 رو بترکونم، انگار یادم رفته هر سال میخواستم همین کار و کنم ولی بعد موتورم میخوابید.
نامبرده
با یک تلفن، رشته افکارت پاره میشود...
نظم فکری و برنامه ریزی روزانه ات بهم میریزد...
آنطرف خط، غریبه نیست و آشناست...
چاره ای نداری که پاسخگو باشی....
او هم گناهی ندارد...
امیدش، گوش شنوایش و محرم اسرارش تویی...
به تو نگوید به که بگوید...
درست است که غم وغصه اش را همراه با یک سطل بزرگ آب یخ بر روی سرت آوار میکند...
و تو میمانی و یک سطل آب سرد ریخته بر روی مغزت...
چه کنم؟
دنیا همین است....
بالا دارد...پایین هم دارد....
باید صبور بود....باید منتظر بود...باید تحمل ک
روزی ما هم سفر میکنیم . از بصره و بغداد و موصل و کرکوک تا دمشق و حلب . و از لاذقیه و طرطوس و طرابلس تا بیت المقدس حیفا و غزه و از آنجا به جده و عدن و صنعا و قطیف . و از تهران و اصفهان و مشهد تا مزار شریف و کابل جان و کوههای زیبای هندوکش . بدون نگرانی از مرزها و بدون ترس از ناامنی و بدون خوف از تروریستهای پرورش یافته در آزمایشـگاه ها و اتاق فکرهای امپراطوری و بدون شقه شقه شدن و تفرقه ای که حاصل استعمار است . و آن روز ، که کار تو به پایان رسیده ، تو همچنا
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بی زاریم
نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزم؟
هنگامه ی حیرانی است خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی بینیم ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیداریم گفتیم که بیداریم
من راه تو را بسته تو راه مر
پچپچ شبها. گشنمهها. بیرنج خواستنهای. درد پاها. قرمزی رگها. قرمزی زنها. رانها. ران پهنِ ران گرمِ ران نرمِ ران سفیدها. زنها. تفاوت جنسها. آسایشگاهها. قبرستانها. قربستانها. قرمه سبزیها. شوخیها. سایهها روی دیوارها. بیداریها. در خواب بیدارها. در بیدار خوابها. عصبانیها. زدنها. زنده به گور کردنها. مهره به مهر زدنها. مرده به زندگی کردنها. پردهها. ترسها از جای نوها. کهنهها. مردهها. زنده مردهها. صداهای متناس
دانلود آهنگ جدید آرون افشار رفتم که رفتم
سورپرایز دیگر از وب سایت فاز موزیک اینبار دانلود آهنگ رفتم که رفتم / خداحافظ رفیق بغض و آوار از خواننده محبوب این روزای کشور آرون افشار (با همکاری شرکت آوای فروهر )
ترانه : مرتضی قلی ; آهنگساز : آرون افشار
Download New Music : Aron Afshar – Raftam Ke Raftam In Fazmusics
ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید آرون افشار رفتم که رفتم
سورپرایز دیگر از وب سایت فاز موزیک اینبار دانلود آهنگ رفتم که رفتم / خداحافظ رفیق بغض و آوار از خواننده محبوب این روزای کشور آرون افشار (با همکاری شرکت آوای فروهر )
ترانه : مرتضی قلی ; آهنگساز : آرون افشار
Download New Music : Aron Afshar – Raftam Ke Raftam In Fazmusics
ادامه مطلب
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریمنه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریمآوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم ؟هنگامهی حیرانیست، خود را به که بسپاریم ؟تشویش هزار « آیا »، وسواس هزار « اما» ،کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریمدوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهستامروز که صف در صف خشکیده و بیباریمدردا که هدر دادیم آن ذات گرامی راتیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریمما خویش ندانستیم بیداریمان از خوابگفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم من راه
دانلود آهنگ جدید آرون افشار رفتم که رفتم
سورپرایز دیگر از وب سایت فاز موزیک اینبار دانلود آهنگ رفتم که رفتم / خداحافظ رفیق بغض و آوار از خواننده محبوب این روزای کشور آرون افشار (با همکاری شرکت آوای فروهر )
ترانه : مرتضی قلی ; آهنگساز : آرون افشار
Download New Music : Aron Afshar – Raftam Ke Raftam In Fazmusics
ادامه مطلب
پچپچ شبها. گشنمهها. بیرنج خواستنهای. درد پاها. قرمزی رگها. قرمزی زنها. رانها. ران پهنِ ران گرمِ ران نرمِ ران سفیدها. زنها. تفاوت جنسها. آسایشگاهها. قبرستانها. قربستانها. قرمه سبزیها. شوخیها. سایهها روی دیوارها. بیداریها. در خواب بیدارها. در بیدار خوابها. عصبانیها. زدنها. زنده به گور کردنها. مهره به مهر زدنها. مرده به زندگی کردنها. پردهها. ترسها از جای نوها. کهنهها. مردهها. زنده مردهها. صداهای متناس
مرد نیستیهیچوقتنگو من پسرم من مردم. حتی به شوخی
مرد، اونم دهه 60ایاینقدر بی معرفت نیست :)تو دختریخیلیم دختری.این روزاقلبم واقعا درد میکنه. تیر میکشه.
نه که بگم میخوام بمیرم و ...
نه
رمقِ زندگی ندارم.
و تو چقدر زود فراموش کردی:)
چقدر زود یار جدید به دلت راه دادی.
و چقدر زود
قضاوت کردی . . .
نمیدونم چند درصد این ماجرا مقصر من بودم.
ولی اینو میدونم که
"نامردی" میکشه طرف مقابلتو.
چه مقصر باشی و چه نه.میکشه.
از درون
نابودش میکنه.
حالا یکی یکی موقعی
رویاهایی که به واقعیت نمیپیوندند، میتوانند ما را خُرد کنند.
اما این الزاماً بزرگترین رویاها نیستند که ما را بیشتر خُرد میکنند.
اتفاقاً دردناکترین تجربه،
عملی نشدنِ رویاهایی است که به نظر ساده و قابل دستیابی به نظر میرسیدهاند؛
و آنقدر نزدیک بودهاند که حتی لمسشان کردهایم، اما هرگز به چنگمان نیامدهاند.
نیکلاس اسپارکس
بیخیال بودن، چیزی که این روزها از خودم زیاد میخوام. انگار که بیخیال شدن و حذف کردن می تونه منو به خواسته
چند وقتی هست که نسبت به زلزله فوبیا پیدا کردم. با رفتن توی مکانهای مختلف، ناخودآگاه راههای فرار و زنده موندن در زمان یه زلزلهی 9 ریشتری رو بررسی میکنم. کمالگرایی حتی برای تصور فجایع هم دست از سرم برنمیداره. فاصلهم تا در خروجی چقدره؟ دویدن به سمت در خروج توی یه ساختمون چندطبقه چه فایدهای داره؟ مکانهای امن ممکن کجاست؟ زیر میز کمرم به سمت بالا باشه یا بهتره کف زمین بخوابم و پاهام رو تکیهگاه میز کنم؟ پناه گرفتن زیر میز باعث نمی
بدون ترس به قلب منِ شکار بزن
گلایه نیست، ولی تیغِ آشکار بزن
اگر چه قلب من است این، هنوز خانهی توست
برای خانهی ویران خویش زار بزن
سر مزار نشستی مگر که گریه کنی؟!
بایست بر سر آوار من هوار بزن
غباری از من خاکستری به جا مانده
مرا از آینهی روشنت کنار بزن
چهار فصل درختی که سوخت پاییز است
برای هیزمیام کم دم از بهار بزن
درخت نیستم اینک عمود اعدامم
طناب را به گلویم ببند و دار بزن
برای مرهم این زخم، زخمه را بردار
و پا به پای من و گریهام سه تار بزن
مامانم رفته پارچه خریده، صدام کرده میگه بیا گربه کارت دارم. پارچهه چطوره؟خوشت میاد؟
نگاهمو با تردید به گیپور دوختمو با اخم در یه حرکت انتحاری گفتم: به شدت زشته:| (و موج منفی احساساتم با غلظت اضافه جو خونه رو سیاه کرد)
یهو قیافه ی مامانم آویزون شد، خشکم زد با تردید پرسیدم برای خودته؟؟ بیرحمانه تایید کرد(موج منفی پرغلظت بر سرم آوار شد)
احساس میکنم به کل روز مامانم گند زدم و این حس بد که یه خرید ناموفق داشته و پولشو هدر داده رو به جونش انداختم.
پا
سازمان مخفی حشاشین یا به عبارتی آدمکش های پاپ ، که قبلاً در قرون وسطی و
دوره رنسانس فعال بوده است قبل از جنگ جهانی دوم، توسط بالاترین مقامات
روحانی کلیسا بازسازی و سازماندهی می شود تا اعضای آن که همگی کشیش های
متعصب ، نیرومندودر خدمت اهداف روحانیان بلند مرتبه از جمله پاپ اعظم هستند
مخالفین را از سر راه بردارند. داستان از جایی شروع می شودکه خواهر والنتیاین "وال" در آرشیو اسناد کلیسا پی به اسرار مخوفی می برد.کلید
ورود به این اسرار، عکسی چها
شکی نیست که همه ماها منحصربهفردیم، ولی گاهی شور این عقیده رو درمیآریم دیگه!دیدید خیلی از ماها وقتایی که ناراحتیم، فک میکنیم تنها موجود ناراحت دنیا هستیم. کافیه یه نفر بگه درکت میکنم، یکی شروع کنه از غم خودش بگه تا روش آوار بشیم، لااقل از درون، با حرفای نگفته!کلا تو خیلی از چیزای این طوری هستیم. مثلا وقتی تازه دارکنایت رو دیده بودم فکر میکردم هیچکی به خوبی من شخصیت جوکر رو (دیوونه این شخصیتم من) درک نمیکنه. با خودم میگفتم اگه تو د
تازه برگشته بود از گلستان، میگفت چرا نمیرید؟ کلی آدم اونجا معطل کمکه. برید لرستان، برید خوزستان. نصف مملکت رفته زیر آب. این همه روستا به خاطر سیل خراب شده، این همه آدم بدبخت شدند. کلی کار هست برای انجام دادن. بعد به من نگاه کرد و گفت؛ چرا نمیری؟ حالت خیلی خوب میشه. تو زیادی توی آسمون سیر میکنی، برو و بدبختیهای واقعی رو ببین. برو حلال اهمر. چرا نمیری؟
گفت که زلزلهی بم که شده بود، همسن و سال ما بوده. یه کم بزرگتر، یه کم کوچیکتر. گفت ک
شکی نیست که همه ماها منحصربهفردیم، ولی گاهی شور این عقیده رو درمیآریم دیگه!دیدید خیلی از ماها وقتایی که ناراحتیم، فک میکنیم تنها موجود ناراحت دنیا هستیم. کافیه یه نفر بگه درکت میکنم، یکی شروع کنه از غم خودش بگه تا روش آوار بشیم، لااقل از درون، با حرفای نگفته!کلا تو خیلی از چیزای این طوری هستیم. مثلا وقتی تازه سویساید اسکواد رو دیده بودم فکر میکردم هیچکی به خوبی من شخصیت هارلی کوئین رو (دیوونه این شخصیتم من) درک نمیکنه. با خودم میگ
صدایش را انداخته بود در گلو و مدام پشت میکروفن داد می زد، از درد مردم می گفت. می گفت: مردم نان ندارند، نان شب ندارند. از شدت فقر و نداری بعضی های شان افتاده اند به دزدی و خلاف، برخی دیگرشان افتادند به دست دراز کردن جلوی هر مرد و نامردی و عده ای هم تن فروشی می کنند.صدایش را بلندتر کرد: آهای مردم! اژدهای هفت سر فقر همه ی دار و ندار آدم را می بلعد و از او هیچ چیزی باقی نمی گذارد، هیچ چیزی که بتوان برای او ارزش قائل شد. بلای فقر وقتی در خانه ای را کوفت تا
در آغازی برای نبودن، خویش را در میان مردمانی دیدم که به بودن ارزش می نهادند. در روزی از زندگانی، خویش را در آغوش مردگان یافتم. بدون اظطراب برای منصرف شدن، چشم به آنها دوختم. بدون دلیلی برای برگشتن، پل های جا مانده را آوار می کردم. من درخواست رهایی داشتم و حالا با یک پروازِ بدون صعود اجابت شده بود. برای اینکه در آن دنیا سخت محاکمه نشویم. یکی یکی روی لبِ صخره می ایستادیم و یک دیگر را با چشم های بسته هل می دادیم. شاید آن دنیا بخاطر مرگ محاکمه بشویم
همه ی آنهایی که آدم رفتن نبودند، رفتند
پشت سرشان را نگاه نکردند که یک نفر گوشه ای از دنیا روی ماندنشان حساب بازکرده بود
رویا بافته بود...
خانه ای ساخته بود...
و در هرنفسش زندگی دمیده بود...
حتی نیم نگاهی به ساخته های ویران او که مانده بود نکردند که بعد از آن خرابی ها حال و روزش چطور خواهدبود؟
رفتنی ها اما روزی بازمیگردند...
درمانده از تمام دنیا...
در جستجویتان ویرانه ها را کنار می زنند تا شما را از زیر آوار نبودن هایشان بیرون بیاورند
اما خیلی دیرا
متن آهنگ اخرش باخت دلم با همه چی ساخت دلم
دانلود اهنگ جدید غمگین آخرش باخت دلم با همه چی ساخت دلم آرون افشار با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang Akharesh Bakht Delam Ba Hame Chi Sakht Delam az Aron Afshar
دانلود آهنگ اخرش باخت دلم با همه چی ساخت دلم آرون افشار (کیفیت عالیMp3)
شاید برای تو کمی سخت /// است بفهمی حال من را ...×!##
باید شبیه من کمی دیوانه /// باشی بفهمی حال من را...×!##
من حاضرم از عشق تو چتر /// از سر بارون بگیرم...×!##
من بیخیال زنده موندن /// حا
علیرضا مختارپور هشدار داد؛
عواقب قطعی و جبرانناپذیر عدم توجه به بودجۀ موردنیاز کتابخانههای عمومی
دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور با انتقاد از نظام بودجه ریزی در کشور و مغفول ماندن حوزه فرهنگ، گفت: اگر دولت محترم و مجلس محترم، به بودجه کتابخانه های عمومی بی توجهی کنند، سال آینده هزار کتابخانه عمومی در معرض تعطیلی قرار می گیرد؛ زلزله و سیل و آوار نتوانست چنین آسیبی بزند که تصمیم گیری های غیر دقیق خواهد زد.
ادامه مطلب
نه تنها این هفته، تمام وقتایی که تو این مدت هی خواستی بری نباشی هی دو روز دو روز سه روز سه روز نبودی تحمل میکردم و نمیفهمیدم باید جوابِ اینم یه روز به بدنم پس بدم. منم صورت و تنم پرِ کهیر شده دایمم میخاره.
.
.
.
باز دارم باهات رویاهامو میسازم ولی نه با آدمِ الانت با آدم قبلت. من الان دیگه دوسِت ندارم از وقتی منو نخواستی سعی کردی با بیرحمی بذاریم کنار از همون روز . امیدی به هیچی ندارم.
من تو رابطه ی با تو هیچوقت هیچی رو خودم تصمیم نگرفتم همیشه مطی
تا
که چشمت مثل موجی مسخ از من می گذشت
جـای خون انگار
از رگـهــایم آهـــن می گذشت
مـی گذشـتی از
ســرم گـویی که از روی کویر
با غروری سر به
مهر ابری سترون می گذشت
یا که عـزرایـیل
با مـردان خود با سـاز و برگ
از میــان نقـب
رازآلــود معـــدن مـی گذشـت
قطعه قطعه می
شـدم هر لحـظه مـثل جمله ای
که مردد از لبان
مردی الکن می گذشت
ساحران ایمان می
آوردند موسی را اگر
ماه نو از کوچه
ها در روز روشن می گذشت
شوق انگشتان من
در لای گیسوهای تو
باد آتش بود و از
گی
"آواز گنجشکها" فیلم به یاد ماندنی مجید مجیدی کارگردان مشهور ایرانی به شرح زندگی خانواده فقیری میپردازد که برای تأمین مخارج درمان کمشنوایی دختر خانواده مجبور به مهاجرت از روستا به شهر شده و در خانهای محقر در حاشیه تهران ساکن میشوند.
در حالیکه پدر برای کسب درآمد با مشکلات متعددی مواجه است ناگهان روزی سقف بخشی از خانه بر سر او آوار شده و...
هفته پیش رو به نام پیشگیری از سوانح و حوادث نامگذاری شده.
آتش سوزی پلاسکو، انفجار کشتی سانچی،
کسی مرا بیدار نخواهد کرد... اگر بخوابم و خودم را بیدار نکنم،
کسی مرا نخواهد ساخت... اگر آوار شوم و خودم را نسازم،
کسی مرا آرام نخواهد کرد... اگر بهم بریزم و خودم را آرام
نکنم،
کسی نوشته هایم را نخواهد خواند... اگر بنویسم و خودم
نخوانم،
کسی زخم هایم را نخواهد بست... اگر زخمی شوم و خودم زخم
هایم را نبندم،
کسی مرا درک نخواهد کرد... اگر بفهمم و خودم را درک نکنم،
کسی با من حرف نخواهد زد... اگر تنها باشم و با خودم حرف
نزنم،
کسی مرا جمع نخواهد کرد... اگر از هم ب
سوال
اگر شخصی مرتکب غیبت شده و یا تهمتی به کسی زده باشد، آیا واجب است که از او حلالیّت خواسته و رضایت وی را به دست آورد؟
پاسخ
پروردگار حکیم و رحیم، اهل ایمان را از غیبت که از گناهان بزرگ و خُلقیات بسیار زشت به شمار می رود؛ بازداشته و با توجه دادن مؤمنین به ملکوت اعمال و یادآوری رسوایی صورت تجسم آن در آخرت، در سوره حجرات می فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَج
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریمنه طاقت خاموشی ، نه میل سخن داریم
آوار پریشانیست ، رو سوی چه بگریزیم ؟هنگامۀ حیرانیست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش هزار «آیا» ، وسواس هزار «اما» ،کوریم و نمیبینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهستامروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی راتیغیم و نمیبریم ، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خوابگفتند که بیدارید ؟ گفتیم که بیدار
بازدهی بهتر رادیاتور پره ای
رادیاتورها باید در خانه شما تمیز باشند تا بتوانید بیشتر از آنها استفاده کنید، از آنجایی که گرما از طریق آب یا بخار در یک رادیاتور به خارج منتقل می شود، انتقال گرما بدون هیچ مانعی امکان پذیر است، هرگونه گرد و غبار یا رسوبات که بر روی پره های رادیاتور جمع می شود، به عنوان یک عایق کار می کند و مانع انتقال گرما از داخل رادیاتور به هوا می شود.
به سادگی رادیاتورهای خود را به صورت هفتگی تمیز کنید تا رادیاتورهای پره ای را
هجده تیر نود و هشت ! به سلامتی بیست سال گذشت! بیست سال دیگر هم باید بگذرد تا معلوم شود زیر سینک آشپزخانه نظام چه سوسکهایی لانه کرده بودند! یا شاید لانه کرده اند هنوز هم!
وقتی سال شصت و هشت امام را تشییع می کردند جمعیت داد می زد که علی رغم هشت سال جنگ و آوارگی و گاها گرسنگی علی رغم هزاران ترور علی رغم همه ویرانی ها از کرده خود در انقلاب پنجاه و هفت پشیمان نیست
اما امروز! امروز بیست دقیقه ای برجام را تصویب می کند با هر حرام زاده ای دست می دهد زیر با
سکوت...فریادی خاموش...می خواهم در میان این هیاهو فریاد بزنم... خواستار سکوتی طولانی شوم، نگاه های متعجب به سوی من جلب شود و دور شوند از من و فریاد هایی که حکم زندانی شدن روح من در جسمی بی جان را میدهد... اری از من دور میشوند، میروند و من بازهم تنهایی را با تمام وجود حس می کنم...در دنیایی که آدمک هایی با نقابی سرشار از تظاهر و لبخندی خالی از حس از هم همه لذت می برند، من تنها مانده ام... من همانی هستم که خود را میان خاطرات شاد خود جا گذاشته و اینک تنها ک
سکوت...فریادی خاموش...می خواهم در میان این هیاهو فریاد بزنم... خواستار سکوتی طولانی شوم، نگاه های متعجب به سوی من جلب شود و دور شوند از من و فریاد هایی که حکم زندانی شدن روح من در جسمی بی جان را میدهد... اری از من دور میشوند، میروند و من بازهم تنهایی را با تمام وجود حس می کنم...در دنیایی که آدمک هایی با نقابی سرشار از تظاهر و لبخندی خالی از حس از هم همه لذت می برند، من تنها مانده ام... من همانی هستم که خود را میان خاطرات شاد خود جا گذاشته و اینک تنها ک
درباره این سایت